۳۳۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۰۱

ما بار دگر گوشهٔ خمار گرفتیم
دادیم دل از دست و پی یار گرفتیم

دعوی دو کون از دل خود دور فکندیم
پس در ره جانان پی اسرار گرفتیم

از هر دو جهان مهر یکی را بگزیدیم
و از آرزوی او کم اغیار گرفتیم

گفتند خودی تو درین راه حجاب است
ترک خودی خویش به یکبار گرفتیم

ای بس که چو پروانهٔ پر سوخته از شمع
در کوی رجا دامن پندار گرفتیم

از کعبهٔ جان چون که ندیدیم نشانی
از کعبهٔ ظاهر ره خمار گرفتیم

از خرقه و تسبیح چو جز نام ندیدیم
چه خرقه چه تسبیح که زنار گرفتیم

زین دین به تزویر چو دل خیره فروماند
اندر ره دین شیوهٔ کفار گرفتیم

چون هرچه جز او هست درین راه حجاب است
پس ما به یقین مذهب عطار گرفتیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.