۳۰۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۰۰

ما ترک مقامات و کرامات گرفتیم
در دیر مغان راه خرابات گرفتیم

پی بر پی رندان خرابات نهادم
ترک سخن عادت و طامات گرفتیم

آن وقت که خود را همه سالوس نمودیم
اکنون کم سالوس و مراعات گرفتیم

در چهرهٔ آن ماه چو شد دیدهٔ ما باز
یارب که به یک دم چه مقامات گرفتیم

بس عقل که شد مات به یک بازی عشقش
ور عقل درو مات نشد مات گرفتیم

چون عقل شد از دست ز مستی می عشق
با دلشدگان راه مناجات گرفتیم

چون شیوه عطار درین راه بدیدیم
آن شیوه ز اسرار و کرامات گرفتیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.