۳۴۵ بار خوانده شده
مست شدم تا به خرابات دوش
نعرهزنان رقصکنان دردنوش
جوش دلم چون به سر خم رسید
زآتش جوش دلم آمد به جوش
پیر خرابات چو بانگم شنید
گفت درآی ای پسر خرقهپوش
گفتمش ای پیر چه دانی مرا
گفت ز خود هیچ مگو شو خموش
مذهب رندان خرابات گیر
خرقه و سجاده بیفکن ز دوش
کم زن و قلاش و قلندر بباش
در صف اوباش برآور خروش
صافی زهاد به خواری بریز
دردی عشاق به شادی بنوش
صورت تشبیه برون بر ز چشم
پنبهٔ پندار برآور ز گوش
تو تو نهای چند نشینی به خود
پردهٔ تو بردر و با خود بکوش
قعر دلت عالم بیمنتهاست
رخت سوی عالم دل بر بهوش
گوهر عطار به صد جان بخر
چند بود پیش تو گوهر فروش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
نعرهزنان رقصکنان دردنوش
جوش دلم چون به سر خم رسید
زآتش جوش دلم آمد به جوش
پیر خرابات چو بانگم شنید
گفت درآی ای پسر خرقهپوش
گفتمش ای پیر چه دانی مرا
گفت ز خود هیچ مگو شو خموش
مذهب رندان خرابات گیر
خرقه و سجاده بیفکن ز دوش
کم زن و قلاش و قلندر بباش
در صف اوباش برآور خروش
صافی زهاد به خواری بریز
دردی عشاق به شادی بنوش
صورت تشبیه برون بر ز چشم
پنبهٔ پندار برآور ز گوش
تو تو نهای چند نشینی به خود
پردهٔ تو بردر و با خود بکوش
قعر دلت عالم بیمنتهاست
رخت سوی عالم دل بر بهوش
گوهر عطار به صد جان بخر
چند بود پیش تو گوهر فروش
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.