۳۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۳

سر مستی ما مردم هشیار ندانند
انکار کنان شیوهٔ این کار ندانند

در صومعه سجاده نشینان مجازی
سوز دل آلودهٔ خمار ندانند

آنان که بماندند پس پردهٔ پندار
احوال سراپردهٔ اسرار ندانند

یاران که شبی فرقت یاران نکشیدند
اندوه شبان من بی‌یار ندانند

بی یار چو گویم بودم روی به دیوار
تا مدعیان از پس دیوار ندانند

سوز جگر بلبل و دلتنگی غنچه
بر طرف چمن جز گل و گلزار ندانند

جمعی که بدین درد گرفتار نگشتند
درمان دل خستهٔ عطار ندانند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.