۳۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۶

بر در حق هر که کار و بار ندارد
نزد حق او هیچ اعتبار ندارد

جان به تماشای گلشن در حق بر
خوش بود آن گلشنی که خار ندارد

مست خراب شراب شوق خدا شو
زانکه شراب خدا خمار ندارد

خدمت حق کن به هر مقام که باشی
خدمت مخلوق افتخار ندارد

تا بتند عنکبوت بر در هر غار
پردهٔ عصمت که پود و تار ندارد

ساختن پرده آنچنان ز که آموخت
از در آنکس که پرده‌دار ندارد

تا دل عطار در دو کون فروشد
از پی آن بار بار بار ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.