۳۳۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۶

قد تو به آزادی بر سرو چمن خندد
خط تو به سرسبزی بر مشک ختن خندد

تا یاد لبت نبود گلهای بهاری را
حقا که اگر هرگز یک گل ز چمن خندد

از عکس تو چون دریا از موج برآرد دم
یاقوت و گهر بارد بر در عدن خندد

گر کشته شود عاشق از دشنهٔ خونریزت
در روی تو همچون گل از زیر کفن خندد

چه حیله نهم برهم چون لعل شکربارت
چندان که کنم حیله بر حیلهٔ من خندد

تو هم‌نفس صبحی زیرا که خدا داند
تا حقهٔ پر درت هرگز به دهن خندد

من هم‌نفس شمعم زیرا که لب و چشمم
بر فرقت جان گرید بر گریهٔ تن خندد

عطار چو در چیند از حقهٔ پر درت
در جنب چنان دری بر در سخن خندد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.