۳۱۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۷

صبح دم زد ساقیا هین الصبوح
خفتگان را در قدح کن قوت روح

در قدح ریز آب خضر از جام جم
باز نتوان گشت ازین در بی فتوح

توبه بشکن تا درست آیی ز کار
چند گویی توبه‌ای دارم نصوح

مطربا قولی بگو از راهوی
راه راه راهوی است اندر صبوح

دل ز مستی قول کس می‌نشنود
زانکه بشنوده است قول بوالفتوح

چون سرانجام تو طوفان بلاست
عمر تو چه یک نفس چه عمر نوح

گر ز عطار این سخن می‌نشنوی
بشنو از مرغ سحر صور صلوح
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.