۳۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۹

تا گل از ابر، آب حیوان یافت
گرد خود صد هزار، دستان یافت

زره ابر گشت پیکان باز
جوشن آب زخم پیکان یافت

گل خندان چو برفکند نقاب
ابر را زار زار گریان یافت

چون صبا چاک کرد دامن گل
نافهٔ مشک در گریبان یافت

ای نگاری که هر که دید رخت
از رخ جانفزای تو جان یافت

به دل و جان تو را که جان و دلی
هر که فرمان ببرد فرمان یافت

می گلرنگ خور به موسم گل
که گل تازه‌روی باران یافت

می‌خور و شاد زی که خوشتر ازین
یک نفس در دو کون نتوان یافت

می به عطار ده به سرخی لعل
که ز می، جان چو در درخشان یافت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.