۳۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۳

در ره عشاق نام و ننگ نیست
عاشقان را آشتی و جنگ نیست

عاشقی تردامنی گر تا ابد
دامن معشوقت اندر چنگ نیست

ننگ بادت هر دو عالم جاودان
گر دو عالم بر تو بی‌او تنگ نیست

پیک راه عاشقان دوست را
در زمین و آسمان فرسنگ نیست

مرغ دل از آشیانی دیگر است
عقل و جان را سوی او آهنگ نیست

ساقیا خون جگر در جام ریز
تا شود پر خون دلی کز سنگ نیست

آتش عشق و محبت برفروز
تا بسوزد هر که او یک رنگ نیست

کار ما بگذشت از فرهنگ و سنگ
بیدلان عشق را فرهنگ نیست

راست ناید نام و ننگ و عاشقی
درد در ده جای نام و ننگ نیست

نیست منصور حقیقی چون حسین
هر که او از دار عشق آونگ نیست

شد چنان عطار فارغ از جهان
کآسمان با همتش هم سنگ نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.