۳۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۱

گر جمله تویی همه جهان چیست
ور هیچ نیم من این فغان چیست

هم جمله تویی و هم همه تو
و آن چیست که غیر توست آن چیست

چون هست یقین که نیست جز تو
آوازهٔ این همه گمان چیست

چون نیست غلط کننده پیدا
چندین غلط یکان یکان چیست

چون کار جهان فنای محض است
چندین تک و پوی در جهان چیست

بر ما چو وجود نیست ما را
چندین غم و درد بی کران چیست

چون زنده به جان نیم به عشقم
پس زحمت جان درین میان چیست

جان در تو ز خویشتن فنا شد
زان بی خبر است جان که جان چیست

عطار ضعیف را ازین سر
جز گفت میان تهی نشان چیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.