۳۶۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۰

عشق را گوهر ز کانی دیگر است
مرغ عشق از آشیانی دیگر است

هرکه با جان عشق بازد این خطاست
عشق بازیدن ز جانی دیگر است

عاشقی بس خوش جهانی است ای پسر
وان جهان را آسمانی دیگر است

کی کند عاشق نگاهی در جهان
زانکه عاشق را جهانی دیگر است

در نیابد کس زبان عاشقان
زانکه عاشق را زبانی دیگر است

کس نداند مرد عاشق را ولیک
هر گروهی را گمانی دیگر است

نیست عاشق را به یک موضع قرار
هر زمانی در مکانی دیگر است

نی خطا گفتم برون است از مکان
لامکان او را نشانی دیگر است

گرچه عاشق خود در اینجا در میان است
جای دیگر در میانی دیگر است

جوهر عطار در سودای عشق
گویی از بحری و کانی دیگر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.