۳۴۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹

عزیزا هر دو عالم سایهٔ توست
بهشت و دوزخ از پیرایهٔ توست

تویی از روی ذات آئینهٔ شاه
شه از روی صفاتی آیهٔ توست

که داند تا تو اندر پردهٔ غیب
چه چیزی و چه اصلی مایهٔ توست

تو طفلی وانکه در گهوارهٔ تو
تو را کج می‌کند هم دایهٔ توست

اگر بالغ شوی ظاهر ببینی
که صد عالم فزون‌تر پایهٔ توست

تو اندر پردهٔ غیبی و آن چیز
که می‌بینی تو آن خود سایهٔ توست

برآی از پرده و بیع و شرا کن
که هر دو کون یک سرمایهٔ توست

تو از عطار بشنو کانچه اصل است
برون نی از تو و همسایهٔ توست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.