۴۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۳

این چه سوداست کز تو در سر ماست
وین چه غوغاست کز تو در بر ماست

از تو در ما فتاده شور و شری
این همه شور و شر نه در خور ماست

تا تو کردی به سوی ما نظری
ملک هر دو جهان مسخر ماست

پاکباز آمدیم از دو جهان
کاتشت در میان جوهر ماست

آتشی کز تو در نهاد دل است
تا ابد رهنمای و رهبر ماست

دیده‌ای کو که روی تو بیند
دیده تیره است و یار در بر ماست

ما درین ره حجاب خویشتنیم
ورنه روی تو در برابر ماست

تا که عطار عاشق غم توست
دل اصحاب ذوق غمخور ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.