۶۴۶ بار خوانده شده

حقیقت و مجاز

بلبلی شیفته میگفت به گل
که جمال تو چراغ چمن است

گفت، امروز که زیبا و خوشم
رخ من شاهد هر انجمن است

چونکه فردا شد و پژمرده شدم
کیست آنکس که هواخواه من است

بتن، این پیرهن دلکش من
چو گه شام بیائی، کفن است

حرف امروز چه گوئی، فرداست
که تو را بر گل دیگر وطن است

همه جا بوی خوش و روی نکوست
همه جا سرو و گل و یاسمن است

عشق آنست که در دل گنجد
سخن است آنکه همی بر دهن است

بهر معشوقه بمیرد عاشق
کار باید، سخن است این، سخن است

میشناسیم حقیقت ز مجاز
چون تو، بسیار درین نارون است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حدیث مهر
گوهر بعدی:خاطر خشنود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.