۳۶۴ بار خوانده شده

تکه ۲۴

چنان خوب رویی بدان دلربایی
دریغت نیاید به هر کس نمایی

مرا مصلحت نیست لیکن همان به
که در پرده باشی و بیرون نیایی

وفا را به عهد تو دشمن گرفتم
چو دیدم مرا فتنه تو بیوفایی

چنین دور از خویش و بیگانه گشتم
که افتاد با تو مرا آشنایی

اگر نه امید وصال تو بودی
ز دیده برون کردمی روشنایی

نیاید تو را هیچ غم بی‌دل من
کسی دید خود عید بی‌روستایی

من و غم ازین پس که دور از رخ تو
چه باشد اگر یک شبی پیشم آیی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:تکه ۲۳
گوهر بعدی:تکه ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.