۳۸۸ بار خوانده شده
دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم
چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم؟
کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت
که فرو مانده به حال دل تنگ خویشم
دلبرا نازده در مار سر زلف تو دست
چه کند کژدم هجران تو چندین نیشم
همچو دف میخورم از دست جفای تو قفا
چنگوار از غم هجران تو سر در پیشم
آبرویم چه بری آتش عشقم بنشان
کمتر از خاکم و بر باد مده زین بیشم
گر به جان ناز کنی گر نکنم در رویت
تا بدانی که توانگر دلم ار درویشم
دم به دم در دلم آید که دم کفر زنم
تا به جان فتنهٔ آن طرهٔ کافر کیشم
عقل دیوانه شد از سعدی دیوانه مزاج
با پریشانی از آن بر سر حال خویشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم؟
کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت
که فرو مانده به حال دل تنگ خویشم
دلبرا نازده در مار سر زلف تو دست
چه کند کژدم هجران تو چندین نیشم
همچو دف میخورم از دست جفای تو قفا
چنگوار از غم هجران تو سر در پیشم
آبرویم چه بری آتش عشقم بنشان
کمتر از خاکم و بر باد مده زین بیشم
گر به جان ناز کنی گر نکنم در رویت
تا بدانی که توانگر دلم ار درویشم
دم به دم در دلم آید که دم کفر زنم
تا به جان فتنهٔ آن طرهٔ کافر کیشم
عقل دیوانه شد از سعدی دیوانه مزاج
با پریشانی از آن بر سر حال خویشم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:تکه ۱۹
گوهر بعدی:تکه ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.