۳۵۱ بار خوانده شده

ایضا فی‌الغزل

متی جمع شملی بالحبیب المغاضب
و کیف خلاص القلب من یدسالب

اظن الذی لم یرحم الصب اذبکی
یقایس مسلوب الفؤاد بلاعب

فقدت زمان الوصل والمرء جاهل
بقدر لذیذ العیش قبل المصائب

تجانب خلی والوداد ملازمی
و فارق الفی والخیال مواظبی

ولم اربعدالیوم خلا یلومنی
علی حبکم الا نأیت بجانبی

الیک بتعنیف اللوائم عن فتی
سبته لحاظ الغانیات الکواعب

لقد هلکت نفسی بتدلیة الهوی
و کم قلت فیما قبل یا نفس راقبی

اشبه ما القی بیوم قیامة
و سیل دموعی بانتثار الکواکب

و ان سجع القمری صبحا اهمنی
لفقد احبائی کصرخة ناعب

اری سحبا فی الجو تمطر لؤلؤا
علی‌الروض لکنا علی کحاصب

الام رجائی فیه والبعد مانعی
و کیف اصطباری عنه والشوق جاذبی

و من ذاالذی یشتاق دونک جنة
دع النار مثوای و انت معاقبی

عزیز علی السعدی فرقة صاحب
و طوبی لمن یختار عزلة راهب

و هذا کتاب لا رسالة بعده
لقد ضج من شرح المودة کاتبی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فی‌الغزل
گوهر بعدی:فی‌الغزل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.