۲۶۵ بار خوانده شده
به هیچ باغ نبود آن درخت مانندش
که تندباد اجل بیدریغ برکندش
به دوستی جهان بر که اعتماد کند؟
که شوخ دیده نظر با کسیست هر چندش
به لطف خویش خدایا روان او خوش دار
بدان حیات بکن زین حیات خرسندش
نمرد سعد ابوبکر سعد بن زنگی
که هست سایهٔ امیدوار فرزندش
گر آفتاب بشد سایه همچنان باقیست
بقای اهل حرم باد و خویش و پیوندش
همیشه سبز و جوان باد در حدیقهٔ ملک
درخت دولت بیخآور برومندش
یکی دعای تو گفتم یکی دعای عدوت
بگویم آن را گر نیک نیست مپسندش
هر آنکه پای خلاف تو در رکیب آورد
به خانه باز رود اسب بیخداوندش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که تندباد اجل بیدریغ برکندش
به دوستی جهان بر که اعتماد کند؟
که شوخ دیده نظر با کسیست هر چندش
به لطف خویش خدایا روان او خوش دار
بدان حیات بکن زین حیات خرسندش
نمرد سعد ابوبکر سعد بن زنگی
که هست سایهٔ امیدوار فرزندش
گر آفتاب بشد سایه همچنان باقیست
بقای اهل حرم باد و خویش و پیوندش
همیشه سبز و جوان باد در حدیقهٔ ملک
درخت دولت بیخآور برومندش
یکی دعای تو گفتم یکی دعای عدوت
بگویم آن را گر نیک نیست مپسندش
هر آنکه پای خلاف تو در رکیب آورد
به خانه باز رود اسب بیخداوندش
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:در مرثیهٔ اتابک ابوبکر بن سعد زنگی
گوهر بعدی:در مرثیهٔ ابوبکر سعد بن زنگی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.