۴۲۱ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در وصف شیراز

خوشا سپیده‌دمی باشد آنکه بینم باز
رسیده بر سر الله اکبر شیراز

بدیده بار دگر آن بهشت روی زمین
که بار ایمنی آرد نه جور قحط و نیاز

نه لایق ظلماتست بالله این اقلیم
که تختگاه سلیمان بدست و حضرت راز

هزار پیر و ولی بیش باشد اندر وی
که کعبه بر سر ایشان همی کند پرواز

به ذکر و فکر و عبادت به روح شیخ کبیر
به حق روزبهان و به حق پنج نماز

که گوش دار تو این شهر نیکمردان را
ز دست ظالم بد دین و کافر غماز

به حق کعبه و آن کس که کرد کعبه بنا
که دار مردم شیراز در تجمل و ناز

هر آن کسی که کند قصد قبةالاسلام
بریده باد سرش همچو زر و نقره به گاز

که سعدی از حق شیراز روز و شب می‌گفت
که شهرها همه بازند و شهر ما شهباز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - نصیحت
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در لیلةالبراة فرموده‌است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.