۸۳۵ بار خوانده شده

در سابقهٔ حکم ازل و توفیق خیر

نخست او ارادت به دل در نهاد
پس این بنده بر آستان سرنهاد

گر از حق نه توفیق خیری رسد
کی از بنده چیزی به غیری رسد؟

زبان را چه بینی که اقرار داد
ببین تا زبان را که گفتار داد

در معرفت دیدهٔ آدمی است
که بگشوده بر آسمان و زمی است

کیت فهم بودی نشیب و فراز
گر این در نکردی به روی تو باز؟

سر آورد و دست از عدم در وجود
در این جود بنهاد و در وی سجود

وگرنه کی از دست جود آمدی؟
محال است کز سر سجود آمدی

به حکمت زبان داد وگوش آفرید
که بشاند صندوق دل را کلید

اگر نه زبان قصه برداشتی
کس از سر دل کی خبر داشتی؟

وگر نیستی سعی جاسوس گوش
خبر کی رسیدی به سلطان هوش

مرا لفظ شیرین خواننده داد
تو را سمع دراک داننده داد

مدام این دو چون حاجبان بر درند
ز سلطان به سلطان خبر می‌برند

چه اندیشی از خود که فعلم نکوست؟
از این در نگه کن که توفیق اوست

برد بوستان بان به ایوان شاه
به نوباوه گل هم ز بستان شاه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نظر در اسباب وجود عالم
گوهر بعدی:حکایت سفر هندوستان و ضلالت بت پرستان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.