۱۳۹۹ بار خوانده شده

حکایت

جوانی ز ناسازگاری جفت
بر پیرمردی بنالید و گفت

گران باری از دست این خصم چیر
چنان می‌برم کسیا سنگ زیر

به سختی بنه گفتش، ای خواجه، دل
کس از صبر کردن نگردد خجل

به شب سنگ بالایی ای خانه سوز
چرا سنگ زیرین نباشی به روز؟

چو از گلبنی دیده باشی خوشی
روا باشد ار بار خارش کشی

درختی که پیوسته بارش خوری
تحمل کن آنگه که خارش خوری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان
گوهر بعدی:گفتار اندر پروردن فرزندان
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۳۹۹/۱۱/۲۷ ۱۶:۳۱

من از راستی بلد نیستم اون نویسندهش چقدر زشت و کثیفه

م .ش. فروغ
۱۳۹۹/۱/۱۶ ۱۱:۵۱

سوالی دارم که جوابش را نمی یابم : چرا بزرگان ادب بر ضد زن اضافه گویی
کرده اند. اگر یک زنی مثلا زوجه واجب الاحترام خودشان حرکتی را سهوی یا
قصدی مرتکب شده باشند که ایشان هم حق دارند در مواردی شریک زندگی شانرا انتقاد کنند. ولی حضرات ایشان را چنان کوبیده اند که از نکوهش نا قابل تحمل عام زنان دریغ هم نکرده اند .به نظر من این زن ستیزی است . تا باشد شما چه میگویید . عام زنان مادران ، خواهران ، دختران خود و زنان با افتخار تاریخ را از لحاظ دینی ، عقیدتی ، علمی و مبارزات تاریخی شامل اند.