۵۲۳ بار خوانده شده

حکایت

فرو کوفت پیری پسر را به چوب
بگفت ای پدر بی گناهم مکوب

توان بر تو از جور مردم گریست
ولی چون تو جورم کنی چاره چیست؟

به داور خروش، ای خداوند هوش
نه از دست داور برآور خروش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت
گوهر بعدی:حکایت مرد درویش و همسایهٔ توانگر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.