۱۴۹۳ بار خوانده شده

رباعی شمارهٔ ۸

آن یار که عهد دوستاری بشکست
می‌رفت و منش گرفته دامان در دست

می‌گفت دگرباره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:رباعی شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:رباعی شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.