آیت الله حسین نوری همدانی : یحیى بن زید مردى پولادین در راه هدف
یحیى و عیسى به ترتیب اولین و دومین فرزند زید هستند
همانگونه که زید بن امام سجاد (ع ) با شهامتى بى نظیر، در راه نهى از منکر و پیکار با جهل و تباهى و ستم ، مردانه مجاهده کرد تا شهید شد، فرزندان و فرزند زادگان با کمال و دلاورى را نیز از خود بیادگار گذارد که براستى ، قدم به جاى گام پدر گذاشتند و قهرمانانه در راه رسالت اسلام کوشیدند. یحیى و عیسى به ترتیب اولین و دومین فرزند زید هستند(۱۷۰) که در اینجا نظر خوانندگان را بطور فشرده به زندگى یحیى و سپس عیسى جلب مى کنیم : با اینکه یحیى بیش از ۱۸ سال عمر نکرده است (۱۷۱) اسم او در تاریخ به عنوان یک مرد بسیار آگاه به مسائل و عالم و با کمال و شجاع ثبت شده است ، او در مکتب اهلبیت (ع ) و زیر سایه پدر ارجمندش زید، پرورش ‍ یافت و در درایت و بینش آنچنان بود که متوکل بن هارون (راوى صحیفه کامله سجادیه ) مى گوید: بعد از شهادت زید، با فرزندش یحیى که عازم خراسان بود ملاقات کردم ((مردى را در عقل و کمال چون او ندیده بودم )). متوکل اضافه مى کند، یحیى به من گفت : صحیفه اى که محتوى دعاهاى کامل است ، پدرم زید آنرا از پدرش امام سجاد (ع ) اخذ کرده و به من سپرده و وصیت کرده که در حفظ آن بکوشم و آنرا به اهلش بدهم . آنگاه صحیفه را که با وضع مخصوصى مهر کرده بود باز کرد و به من داد و فرمود: اگر گفتار پسر عمویم امام صادق (ع ) نبود که خبر به کشته شدن من داده ، این صحیفه را به تو نمیدادم ، ولى مى دانم که سخن امام صادق (ع ) مطابق حق است ، مى ترسم این علم به دست بنى امیه بیفتد و آنرا مخفى بدارند. متوکل مى گوید: صحیفه را از یحیى گرفتم ، پس از آنکه یحیى شهید شد، به مدینه حضور امام صادق (ع ) شرفیاب شدم و جریان شهادت یحیى و صحیفه را به عرض ‍ آن بزرگوار رساندم ، حضرت گریه سختى کرد و فرمود: ((خدا پسر عمویم یحیى را رحمت کند و او را با پدران و اجدادش محشور گرداند... (۱۷۲) صحیفه کجاست ؟)) صحیفه را به محضرش تقدیم کردم ، فرمود: ((بخدا سوگند این صحیفه به خط عمویم زید است که محتوى دعاى جدم امام سجاد (ع ) مى باشد.))(۱۷۳)
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۵
از حسن تو ای فارس میدان جمال
خلیل‌الله خلیلی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰
ای مشت گل این غرور بیجای تو چیست؟
اوحدی مراغه‌ای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۱
جانا، به حق دوستی، کان عهد و پیمان تازه کن
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۷۹
بده آن بادهٔ جانی، که چنانیم همه
اوحدی مراغه‌ای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۹
آمد بهار، خیمه بزن بر کنار جوی
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۲۵
یار آمده و در صدد دلداری ست
سعدی : باب هشتم در شکر بر عافیت
در سابقهٔ حکم ازل و توفیق خیر
نخست او ارادت به دل در نهاد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۲۸
از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۷۹
زهی چمن ساز صبح فطرت‌، ‌تبسم لعل مهرجویت
سنایی غزنوی : الباب الرّابع: فی صفة العقل و احواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده
در آفرینش جهان
از برای تناهی اندر کرد
غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۴۱
ای خداوند خردمند و جهان داور دانا
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۰
عالم بدنست و عشق جانست
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۳۷۰
یک نقطه انتخاب نکرده است هیچ کس
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۶۴
ز خنده بر جگر حشر داشت (حق) نمک
فریدون مشیری : آواز آن پرنده غمگین
یک لحظه آرامش ...
بید مجنون، زیر بال خود، پناهم داده بود!
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۰
هر ناله که از غمت بلب می‌آرم
هوشنگ ابتهاج (سایه) : غزل
مژده ی آزادی
باغبان مژده ی گل می شنوم از چمنت
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۶۸
از مرد دزد هیچ چیز مگیر و مده و ایشان را ستوه مکن.
محمدعلی بهمنی : گزیدهٔ اشعار
اما من آن مورم که همواره به دنبال رسیدن بود
در گوشه‌ای از آسمان، ابری شبیه سایهٔ من بود