خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۱
غمخوار توام غمان من من دانم
سعدی : غزلیات
غزل ۳۶۹
چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم
جمال‌الدین عبدالرزاق : غزلیات
شمارهٔ ۲۷
دل وصالت بشکیبائی یافت
غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۸۸ - پیدا کردن توکل معیل
بدان که معیل را مسلم نیست که در وادی شود و اسباب کسب دست بدارد، بلکه توکل معیل جز به درجه سیم نبود. و آن توکل مکتسب است چنان که صدیق می کرد. برای آن که کمال توکل به دو معنی مسلم بود: یکی آن که بر گرسنگی صبر تواند کرد و به هر چه بود قناعت تواند کرد اگرچه گیاه بود. و دیگر آن که ایمان دارد که باشد که روزی وی گرسنگی و مرگ است و خیرت وی در آن است. و عیال را بدین نتوان داشت، بلکه به حقیقت نفس وی نیز عیال وی است. اگر قوت صبر ندارد بر گرسنگی و اضطراب خواهد کرد وی را توکل به ترک کسب نشاید. و اگر عیال نیز قوت صبر دارد و به توکل رضا دهد، هم ترک کسب روا نبود. پس فرق بیش از این نیست که خویشتن را به قهر فرا گرسنگی داشتن روا بود، اما عیال را روا نبود.
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۵۰
رسید وقت که هر روز بامداد پگه
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۷۰
تا خدنگ غمزه بال و پر فشانی می کند
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۴
شاهباز عشق سیری کرد بر بالا و پست
احمد شاملو : ابراهیم در آتش
شبانه
اگر که بیهده زیباست شب
عطار نیشابوری : باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است
شمارهٔ ۳۵
در عشق مرا چون عدم محض فزود
حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۹
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٢٠٩
اصلت ایدل چو ز خاکست بلندی مطلب
جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۷۰
بگویمت سخنی ای نگار چون بالات
بلند اقبال : ترکیبات
شمارهٔ ۶
یا رب از ظلم مشیرالملک خواری تا به کی
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۱۳
اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۰
ای نیش به دل زین فلک سفله نواز
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰۲
گر همت من دل به جهان برنهدی
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۳ - در مدح امیر داد مرضی
ای مرتضی نیابت سلطان شرق را
رضاقلی خان هدایت : فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین
بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
نام شریف آن جناب میرزا عبدالوهاب، موسوی انتساب و از فضایل صوری و معنوی و خصایل حسبی و سیادت نسبی کامیاب. در فنون ادبیه و علوم عربیه قادر و ماهر. در حکمت عقلی و ریاضی و طبیعی تبحرش پیدا و ظاهر. در ترقیم خطوط به تخصیص نسخ، تعلیق و شکسته، دست استادان را به پشت بسته. حضرتش أباً عن جد در اصفهان ملاذ و ملجأ بی پناهان. محفلش مجمع شعرا و ظرفا و مجلسش مرجع فقرا و عرفا بوده. بالاخره از علوم ظاهریه خاطر شریفش خسته و دل معارف منزل به تحصیل کمالات معنویه بسته. روزگاری طالب صحبت اهل معارف و حقایق بوده. وجود محمود را به معاشرت و مصاحبت جمعی از اکابر این طایفه مزین فرمود. گویند با آنکه از ممرّ موروث و مکسب ضیاع و عقار وافر و از جهت شغل و منصب مال و مکنت متکاثر داشت از فرط کرم و بذل درم از آنها در اندک وقتی چیزی و پشیزی باقی نگذاشت. چنانکه قوت صبح و شام از رهگذر رهن و وام نیز دست نمی‌داد و مع هذا به قدر مقدور و حد میسور بر سینهٔ سائلان دست رد نمی‌نهاد و لسان کرم آن سید یگانه مترنم بود بدین ترانه که:
عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۲۰۰
تا کی از لب-گهرِ آن مست تکلم ریزد
حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۹۱۸
مست و لایعقل و دردی کش و خم پردازیم