مسعود سعد سلمان : قصاید
شمارهٔ ۸۷ - در مدح ارسلان بن مسعود
ز شاه بینم دل های اهل حضرت شاد امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۳۰
ای به خشم از بر من رفته و تنها مانده عطار نیشابوری : باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد
شمارهٔ ۳۸
جانم به مرادِ دل رسیدست امشب حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۳
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۲۱ - در بیان آنکه چنانکه موسی علیه السلام باقوت نبوت و عظمت رسالت جویای خضر علیه السلام گشته بود مولانا قدسنا الله بسره العزیز باوجود چندین فضایل و خصال و مقامات و کرامات و انوار و اسرار که در دور و طور خود بی نظیر بود و مثل نداشت طالب شمس الدین تبریزی قدس اللّه سره العزیز گشته بود
غرضم از کلیم مولاناست واعظ قزوینی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۲۰
نه اشکست اینکه در بزم وصال از دیده میآید وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۳۷
در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است غروی اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۲
که دهد مرا نشانی ز تو ای نگار جانی سعدی : غزلیات
غزل ۵۵۱
رفتی و همچنان به خیال من اندری بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۷
دلبر آن نیستکه رخسار چوماهی دارد نظام قاری : غزلیات
شمارهٔ ۴۰ - مولانا ظهیر الدین فاریابی فرماید
دوش چون زلف شب بشانه زدند انوری : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در مدح ملک معظم پیروزشاه
ای به شاهی ز همه شاهان فرد رضیالدین آرتیمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۲
چو از جور رقیبان از در او بار میبستم صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۶
دیدی چگونه عزم سفر آن نگار کرد اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۱
نه همین از دوری احباب داغم کرده است نجمالدین رازی : باب پنجم
فصل هشتم
قالالله تعالی: «یا ایهاالذین امنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم» الایه. رشیدالدین میبدی : ۱۱- سورة هود - مکیة
۶ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ إِلى ثَمُودَ یعنى و ارسلنا الى ثمود أَخاهُمْ صالِحاً ثمود و عاد نام جدّ ایشان است همچون قریش و ربیعه و مضر نامهاى اجداد عرب، و ثمود عاد آخر است برادرزاده عاد اول، و هو ثمود بن عابر بن ارم بن سام بن نوح دو برادر دیگر داشت یکى فالغ بن عابر و هو جدّ ابراهیم (ع) دیگر قحطان بن عابر و هو ابو الیمن و میان مهلک عاد و مهلک ثمود پانصد سال بود و کان ذلک فى آخر ملک نمرود بن کنعان بن جم الملک الّذى تسمّیه العجم افریدون و نژاد این ثمود که در آن عصر بودند همچون عاد اوّل متمرّد و طاغى و کافر بودند و مسکن به وادى القرى داشتند زمینى است میان مدینه و شام و بر روى زمین تباه کارى میکردند و کفر مىبرزیدند تا از ربّ العزّة از نسب ایشان و قبیله ایشان صالح فرستاد پیغامبرى بایشان، اینست که ربّ العالمین گفت: وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً صالح و هود را در پیغامبران عربى شمارند که ایشان از فرزندان ارم بودند و عاد و ثمود هم چنان، و ذکر انّ ولد آدم خص باللّسان العربى عند تبلبل الالسن و هم العرب الاولى الذین انقرضوا عن آخرهم. امام خمینی : غزلیات
کاروان عشق
پریشانحالی و درماندگیّ ما نمیدانی حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۴
دارای جهان نصرت دین خسرو کامل حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۱
کیست کز سودای تو از خان و مان آواره نیست
شمارهٔ ۸۷ - در مدح ارسلان بن مسعود
ز شاه بینم دل های اهل حضرت شاد امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۳۰
ای به خشم از بر من رفته و تنها مانده عطار نیشابوری : باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد
شمارهٔ ۳۸
جانم به مرادِ دل رسیدست امشب حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۳
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۲۱ - در بیان آنکه چنانکه موسی علیه السلام باقوت نبوت و عظمت رسالت جویای خضر علیه السلام گشته بود مولانا قدسنا الله بسره العزیز باوجود چندین فضایل و خصال و مقامات و کرامات و انوار و اسرار که در دور و طور خود بی نظیر بود و مثل نداشت طالب شمس الدین تبریزی قدس اللّه سره العزیز گشته بود
غرضم از کلیم مولاناست واعظ قزوینی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۲۰
نه اشکست اینکه در بزم وصال از دیده میآید وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۳۷
در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است غروی اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۲
که دهد مرا نشانی ز تو ای نگار جانی سعدی : غزلیات
غزل ۵۵۱
رفتی و همچنان به خیال من اندری بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۷
دلبر آن نیستکه رخسار چوماهی دارد نظام قاری : غزلیات
شمارهٔ ۴۰ - مولانا ظهیر الدین فاریابی فرماید
دوش چون زلف شب بشانه زدند انوری : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در مدح ملک معظم پیروزشاه
ای به شاهی ز همه شاهان فرد رضیالدین آرتیمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۲
چو از جور رقیبان از در او بار میبستم صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۶
دیدی چگونه عزم سفر آن نگار کرد اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۱
نه همین از دوری احباب داغم کرده است نجمالدین رازی : باب پنجم
فصل هشتم
قالالله تعالی: «یا ایهاالذین امنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم» الایه. رشیدالدین میبدی : ۱۱- سورة هود - مکیة
۶ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ إِلى ثَمُودَ یعنى و ارسلنا الى ثمود أَخاهُمْ صالِحاً ثمود و عاد نام جدّ ایشان است همچون قریش و ربیعه و مضر نامهاى اجداد عرب، و ثمود عاد آخر است برادرزاده عاد اول، و هو ثمود بن عابر بن ارم بن سام بن نوح دو برادر دیگر داشت یکى فالغ بن عابر و هو جدّ ابراهیم (ع) دیگر قحطان بن عابر و هو ابو الیمن و میان مهلک عاد و مهلک ثمود پانصد سال بود و کان ذلک فى آخر ملک نمرود بن کنعان بن جم الملک الّذى تسمّیه العجم افریدون و نژاد این ثمود که در آن عصر بودند همچون عاد اوّل متمرّد و طاغى و کافر بودند و مسکن به وادى القرى داشتند زمینى است میان مدینه و شام و بر روى زمین تباه کارى میکردند و کفر مىبرزیدند تا از ربّ العزّة از نسب ایشان و قبیله ایشان صالح فرستاد پیغامبرى بایشان، اینست که ربّ العالمین گفت: وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً صالح و هود را در پیغامبران عربى شمارند که ایشان از فرزندان ارم بودند و عاد و ثمود هم چنان، و ذکر انّ ولد آدم خص باللّسان العربى عند تبلبل الالسن و هم العرب الاولى الذین انقرضوا عن آخرهم. امام خمینی : غزلیات
کاروان عشق
پریشانحالی و درماندگیّ ما نمیدانی حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۴
دارای جهان نصرت دین خسرو کامل حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۱
کیست کز سودای تو از خان و مان آواره نیست