اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶۲
خیز، که در میرسد موکب سلطان گل میرزا حبیب خراسانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹
صافی آبست ز آبگینه هویدا قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۵
دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۸۳
ندا رسید به عاشق ز عالم رازش امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۵۶
ببخشای بر نالهٔ عندلیب فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۵
چند منعم کنی از عشق جوانان ای شیخ فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۸۶
ساقی انجمن شد، شوخ شکر کلامی شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۹۰
عشق اگر در جان نباشد جان چه باشد هیچ هیچ فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۴
جوش ذوقم خوشنشین کشور میخانهام اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۳۷
مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو گل شده اثیر اخسیکتی : قطعات
شمارهٔ ۵۵
از تو ننالم به هیچکس که به دشمن عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۱۰
جان محرم درگاه همی باید برد رودکی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴
دل خسته و بستهٔ مسلسل موییست احمد شاملو : ترانههای کوچک غربت
صبح
ولرم و سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۴۷
همه جان و دلست دلبر من عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۸
دلم در عشق تو جان برنتابد رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۹۱ - نیز در معارف
خرد نزدیک دولت رفت و گفتا صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۴۰۱
ترا آخر چه شدکز بی وفایی وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۷۷
زهر در چشم و چین بر ابرو چیست نصرالله منشی : باب الاسد و ابن آوی
بخش ۴
شیر گفت: در این مدافعت چه فایده؟ که البته ترا معاف نخواهیم فرمود. شگال گفت: کار سلطان بابت دو کس باشد: یکی مکاری مقتحم که غرض خویش به اقتحام حاصل کند و بمکر و شعوذه مسلم ماند، و دیگر غافلی ضعیف که برخواری کشیدن خو دارد و بهیچ تاویل منظور و محترم و مطاع و مکرم نگردد. که در معرض حسد و عداوت افتد. و بباید دانست که عاقل همیشه محروم باشد و محسود. و من از اطن هر دو طبقه نیستم، نه آزی غالب است که خیانت کنم.
غزل شمارهٔ ۴۶۲
خیز، که در میرسد موکب سلطان گل میرزا حبیب خراسانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹
صافی آبست ز آبگینه هویدا قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۵
دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۸۳
ندا رسید به عاشق ز عالم رازش امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۵۶
ببخشای بر نالهٔ عندلیب فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۵
چند منعم کنی از عشق جوانان ای شیخ فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۸۶
ساقی انجمن شد، شوخ شکر کلامی شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۹۰
عشق اگر در جان نباشد جان چه باشد هیچ هیچ فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۴
جوش ذوقم خوشنشین کشور میخانهام اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۳۷
مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو گل شده اثیر اخسیکتی : قطعات
شمارهٔ ۵۵
از تو ننالم به هیچکس که به دشمن عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۱۰
جان محرم درگاه همی باید برد رودکی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴
دل خسته و بستهٔ مسلسل موییست احمد شاملو : ترانههای کوچک غربت
صبح
ولرم و سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۴۷
همه جان و دلست دلبر من عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۸
دلم در عشق تو جان برنتابد رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۹۱ - نیز در معارف
خرد نزدیک دولت رفت و گفتا صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۴۰۱
ترا آخر چه شدکز بی وفایی وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۷۷
زهر در چشم و چین بر ابرو چیست نصرالله منشی : باب الاسد و ابن آوی
بخش ۴
شیر گفت: در این مدافعت چه فایده؟ که البته ترا معاف نخواهیم فرمود. شگال گفت: کار سلطان بابت دو کس باشد: یکی مکاری مقتحم که غرض خویش به اقتحام حاصل کند و بمکر و شعوذه مسلم ماند، و دیگر غافلی ضعیف که برخواری کشیدن خو دارد و بهیچ تاویل منظور و محترم و مطاع و مکرم نگردد. که در معرض حسد و عداوت افتد. و بباید دانست که عاقل همیشه محروم باشد و محسود. و من از اطن هر دو طبقه نیستم، نه آزی غالب است که خیانت کنم.