عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۹
روی در زیر زلف پنهان کرد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۵۹
همان بیگانه ام با خلق هر چند آشنا باشم شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۲۵۳
ز صورت گر شوی فانی ازین معنی بقا یابی اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۷
بباد صبا گفتم از شوق دوش شیوا فرازمند : اشعار سپید
خاطره
هنوز در بازیهای من امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۶۵۷
غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامراد غبار همدانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶
نه چنان ز عشق بیمار وز هجر مستمندم اقبال لاهوری : پیام مشرق
کبر و ناز
یخ ، جوی کوه را ز ره کبر و ناز گفت سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶۴
دی بامداد آن صنم آفتاب روی شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۲۵۲
گر بمیری ز خود بقا یابی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۶۵
ای ز گلزار جمالت یاسمن پا کوفته سیف فرغانی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
غزل شمارهٔ ۱۰۷
ای که تو جان جهانی و جهان جانی مولوی : دفتر سوم
بخش ۱۸۰ - گفتن روح القدس مریم راکی من رسول حقم به تو آشفته مشو و پنهان مشو از من کی فرمان اینست
بانگ بر وی زد نمودار کرم فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۳۱۵
گشت صد پاره بشمشیر جفای تو تنم نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۴۶۴
نه مراست حسن خصلی به عیار سربلندان شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۲۵۱
رایت اللّه فی عینی بعینه مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۱۱
به باغ و چشمهٔ حیوان چرا این چشم نگشایی؟ ازرقی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
چون لعل کند سنان سر از خون جگر عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۹۰
در ابتدا عاشق بگفت و گوی درآید پس در جست و جوی آید پس دل از خود بکلی برگیرد و پروانه وار خواهد که در پیش او میرد یعنی اول ذاکر بود پس طالب شود پس عشق برو غالب شود اینجا ذکر هستی بود و طلب نیستی، درین مقام هستی راه بودو نیستی پیشگاه اما نه آن نیستی که محرومی نام اوست آن نیستی که همه هستیها غلام اوست اما بنسبتی دیگر و این مشهور است که هستی راه است و نیستی منزل چنانکه آن محقق دقیق النظر گفته است: فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۷۲
بخوشی بگذریم از هر کام
غزل شمارهٔ ۲۰۹
روی در زیر زلف پنهان کرد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۵۹
همان بیگانه ام با خلق هر چند آشنا باشم شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۲۵۳
ز صورت گر شوی فانی ازین معنی بقا یابی اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۷
بباد صبا گفتم از شوق دوش شیوا فرازمند : اشعار سپید
خاطره
هنوز در بازیهای من امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۶۵۷
غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامراد غبار همدانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶
نه چنان ز عشق بیمار وز هجر مستمندم اقبال لاهوری : پیام مشرق
کبر و ناز
یخ ، جوی کوه را ز ره کبر و ناز گفت سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶۴
دی بامداد آن صنم آفتاب روی شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۲۵۲
گر بمیری ز خود بقا یابی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۶۵
ای ز گلزار جمالت یاسمن پا کوفته سیف فرغانی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
غزل شمارهٔ ۱۰۷
ای که تو جان جهانی و جهان جانی مولوی : دفتر سوم
بخش ۱۸۰ - گفتن روح القدس مریم راکی من رسول حقم به تو آشفته مشو و پنهان مشو از من کی فرمان اینست
بانگ بر وی زد نمودار کرم فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۳۱۵
گشت صد پاره بشمشیر جفای تو تنم نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۴۶۴
نه مراست حسن خصلی به عیار سربلندان شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۲۵۱
رایت اللّه فی عینی بعینه مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۱۱
به باغ و چشمهٔ حیوان چرا این چشم نگشایی؟ ازرقی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
چون لعل کند سنان سر از خون جگر عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۹۰
در ابتدا عاشق بگفت و گوی درآید پس در جست و جوی آید پس دل از خود بکلی برگیرد و پروانه وار خواهد که در پیش او میرد یعنی اول ذاکر بود پس طالب شود پس عشق برو غالب شود اینجا ذکر هستی بود و طلب نیستی، درین مقام هستی راه بودو نیستی پیشگاه اما نه آن نیستی که محرومی نام اوست آن نیستی که همه هستیها غلام اوست اما بنسبتی دیگر و این مشهور است که هستی راه است و نیستی منزل چنانکه آن محقق دقیق النظر گفته است: فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۷۲
بخوشی بگذریم از هر کام