به سوال های ادبی جواب بده، دانش خودت رو محک بزن، امتیاز کسب کن، نشان ها رو به دست بیار و با دیگران رقابت کن.
شروع می کنم
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۹۲
نکشیدیم شبی سیمبری در بر خویش عبدالقادر گیلانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۹ - نسیم رضوان
چون تمام عمر نیکی کرد با تو آن کریم نصرالله منشی : باب الاسد و الثور
بخش ۳۹ - حکایت دو شریک
دو شریک بودند یکی دانا و دیگر نادان، و ببازارگانی میرفتند. در راه بدره ای زر یافتند، گفتند: سود ناکرده در جهان بسیار است، بدین قناعت باید کرد و بازگشت. چون نزدیک شهر رسیدند خواستند که قسمت کنند، آنکه دعوی زیرکی کردی گفت:چه قسمت کنیم؟ آن قدر که برای خرج بدان حاجت باشد برگیریم، و باقی را باحتیاط بجایی بنهیم، و هر یکچندی میآییم و بمقدار حاجت میبریم. برین قرار دادند و نقدی سره برداشتند و باقی در زیر درختی باتقان بنهادند و در شهر رفتند. اوحدی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۴
ز ما بودی، جدا بودن روا نیست اسدی توسی : گرشاسپنامه
به کشتی نشستن
چو سه روز بگذشت و شد راست باد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۳۸
مکث لب تشنه دیدار به جنت نکند اوحدی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۷
به آن سرم که: سر خود ز می چو مست کنم اقبال لاهوری : پیام مشرق
مسلمانان مرا حرفی است در دل
مسلمانان مرا حرفی است در دل خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۹
الهی هر که تو را شناخت و علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت. عبید زاکانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۷
مبارکست نظر بر تو بامداد پگاه عطار : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۵۱
ای عقل گرفته از رخت فال عطار : بخش یازدهم
(۷) حکایت شیخ بایزید و آن قلّاش که او را حدّ میزدند
بکاری بایزید عالم افروز رشیدالدین میبدی : ۶- سورة الانعام
۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا ابعد ما اکرمنى بجمیل ولایته اتولى غیره؟! و بعد ما وقع علىّ ضیاء عنایته انظر فى الدارین الى سواه؟! پس از آنکه آفتاب عنایت و رعایت از درگاه جلال و عزت بر ما تافت، و بى ما کار ما در دو جهان بساخت، و بمهر سرمدى دل ما بیفروخت، و بزیور انس بیاراست، و این تشریف داد که در صدر قبول گهى مهد ناز ما میکشند که «لعمرک»، گهى قبضه صفت بحکم عنایت بیان صیقل آئینه دل ما مىکند که: أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ، گهى مستوفى دیوان ازل و ابد حوالت قبول و ردّ خلق با درگاه ما میکند که: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. با این همه دولت و مرتبت و عنایت و رعایت چون سزد که دلم تقاضاى دیگرى کند! یا بدنیا و عقبى نظرى کند! لا جرم دنیا را گفت: «مالى و للدنیا»! عقبى را گفت: ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى، نه دنیا و نه عقبى بلکه دیدار مولى. نهج البلاغه : حکمت ها
حکمت 27 نهج البلاغه - روش درمان دردها (بهداشتى، درمانى)
و درود خدا بر او، فرمود: با درد خود بساز، چندان که با تو سازگار است. صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۳۴
مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دارد؟ سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۶
عزم آن دارم که با پیمانه پیمانی کنم عطار : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۵۰
تا شد دلم از بوی می عشق تو مست مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۰۶
عشق مرا بر همگان برگزید سنایی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۴
مرغان که خروش بینهایت کردند ازرقی هروی : قصاید
شمارهٔ ۲۰
دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار
غزل شمارهٔ ۴۹۹۲
نکشیدیم شبی سیمبری در بر خویش عبدالقادر گیلانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۹ - نسیم رضوان
چون تمام عمر نیکی کرد با تو آن کریم نصرالله منشی : باب الاسد و الثور
بخش ۳۹ - حکایت دو شریک
دو شریک بودند یکی دانا و دیگر نادان، و ببازارگانی میرفتند. در راه بدره ای زر یافتند، گفتند: سود ناکرده در جهان بسیار است، بدین قناعت باید کرد و بازگشت. چون نزدیک شهر رسیدند خواستند که قسمت کنند، آنکه دعوی زیرکی کردی گفت:چه قسمت کنیم؟ آن قدر که برای خرج بدان حاجت باشد برگیریم، و باقی را باحتیاط بجایی بنهیم، و هر یکچندی میآییم و بمقدار حاجت میبریم. برین قرار دادند و نقدی سره برداشتند و باقی در زیر درختی باتقان بنهادند و در شهر رفتند. اوحدی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۴
ز ما بودی، جدا بودن روا نیست اسدی توسی : گرشاسپنامه
به کشتی نشستن
چو سه روز بگذشت و شد راست باد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۳۸
مکث لب تشنه دیدار به جنت نکند اوحدی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۷
به آن سرم که: سر خود ز می چو مست کنم اقبال لاهوری : پیام مشرق
مسلمانان مرا حرفی است در دل
مسلمانان مرا حرفی است در دل خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۹
الهی هر که تو را شناخت و علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت. عبید زاکانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۷
مبارکست نظر بر تو بامداد پگاه عطار : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۵۱
ای عقل گرفته از رخت فال عطار : بخش یازدهم
(۷) حکایت شیخ بایزید و آن قلّاش که او را حدّ میزدند
بکاری بایزید عالم افروز رشیدالدین میبدی : ۶- سورة الانعام
۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا ابعد ما اکرمنى بجمیل ولایته اتولى غیره؟! و بعد ما وقع علىّ ضیاء عنایته انظر فى الدارین الى سواه؟! پس از آنکه آفتاب عنایت و رعایت از درگاه جلال و عزت بر ما تافت، و بى ما کار ما در دو جهان بساخت، و بمهر سرمدى دل ما بیفروخت، و بزیور انس بیاراست، و این تشریف داد که در صدر قبول گهى مهد ناز ما میکشند که «لعمرک»، گهى قبضه صفت بحکم عنایت بیان صیقل آئینه دل ما مىکند که: أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ، گهى مستوفى دیوان ازل و ابد حوالت قبول و ردّ خلق با درگاه ما میکند که: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. با این همه دولت و مرتبت و عنایت و رعایت چون سزد که دلم تقاضاى دیگرى کند! یا بدنیا و عقبى نظرى کند! لا جرم دنیا را گفت: «مالى و للدنیا»! عقبى را گفت: ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى، نه دنیا و نه عقبى بلکه دیدار مولى. نهج البلاغه : حکمت ها
حکمت 27 نهج البلاغه - روش درمان دردها (بهداشتى، درمانى)
و درود خدا بر او، فرمود: با درد خود بساز، چندان که با تو سازگار است. صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۳۴
مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دارد؟ سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۶
عزم آن دارم که با پیمانه پیمانی کنم عطار : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۵۰
تا شد دلم از بوی می عشق تو مست مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۰۶
عشق مرا بر همگان برگزید سنایی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۴
مرغان که خروش بینهایت کردند ازرقی هروی : قصاید
شمارهٔ ۲۰
دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار
