درباره سیمین بهبهانی

سیمین بـِهْبَهانی (زادهٔ ۲۸ تیر ۱۳۰۶ در تهران) نویسنده و غزل‌سرای معاصر ایرانی است. او به خاطر سرودن غزل فارسی در وزن‌های بی‌سابقه به «نیمای غزل» معروف است. سیمین خلیلی معروف به «سیمین بهبهانی» فرزند عباس خلیلی (شاعر و نویسنده و مدیر روزنامه اقدام) است. سیمین بهبهانی ابتدا با حسن بهبهانی ازدواج کرد و به نام خانوادگی همسر خود شناخته شد ولی پس از وی با منوچهر کوشیار ازدواج نمود. او سال‌ها در آموزش و پرورش با سمت دبیری کار کرد. شعر معروف دوباره می‌سازمت وطن در سال پنجاه و نه توسط وی سروده شد. این ترانه توسط داریوش اقبالی خواننده سرشناس ایرانی اجرا شد.

آثار ویدئویی و صوتی مرتبط با این منبع
سیمین بهبهانی
نغمهٔ روسپی سرود نان واسطه افسانهٔ زندگی دندان مرده جیب بر در بسته دیدار تسکین نگاه آشنا به سوی شهر هدیهٔ نقره رقاصه فوق العاده معلم و شاگرد میراث ناشناس آغوش رنج ها کارمند خون بها فرشتهٔ آزادی گمشده بستر بیماری زن در زندان طلا ای زن من با توام سنگ گور آنجا و اینجا بازیچه آرزو موریانهٔ غم سکوت سیاه اگر دردی نباشد سه تار شکسته نغمهٔ درد آتش دامنگیر سنگ صبور گریز سودای محال من و شب لبخند کابوس جای پا دفتر اندیشه نگاه تو اذان حریر ابر شب صحرا فریاد شکسته لاله های سرخ پیمان شکن خیال منی شمع جمع ستاره در ساغر باز هم آیینهٔ دل کلاه نرگس خورشید دیگر چلچراغ دل آزرده گفتی که غرور یار نداری مهتاب خزان ای آشنا دختر ترنج چه عالمی دارم نگاه دار اخگر نیلوفر آبی دریا هنوز هر چند رفته ای گله آتش نهفته افسون رهگذر نیمه ساز حسود شراب خطا کن نگاه بی گناه غبار ماه نوازش های چشمان کبودش خورشید در آب افتاده مشعل موج بار گسسنه شور نگاه سبزهٔ گمشده چشم شوم ای خوش آن روز شعله تکاپو گل یخ سایهٔ دیوار عود نسیم گل خشک دیوانه پسند چرا غنچهٔ راز آتش تمنا سفرهٔ رنگین زنجیر درخت تشنه گل زهر تاریکی شب بهانه بی شکیب افسانهٔ پری نامهٔ شکوفه شراب نور خورشید و شب یک دامن گل پیچک دیوانگی شب گل رویا برگ ریزان نشان پا موج خیز گل انتظار از یاد رفته اجاق مرمری گر بوسه می خواهی شهاب طلایی شکوفهٔ سحری یادگار گل کوه آتش دور این که با خود می کشم برف گزان گل قاصد باغ مهتاب صد چمن لاله پونهٔ وحشی ساقهٔ دمیده دیبای کیود سپیدار یک سحر نیک آشنا افسون شیطان وفادار پولاد آبدیده سجاف زرین یاد دام فریب معبد متروک بی خبری شبکرذ من و تو دو رنگی عطر پراکنده ساق فریب زن آشفتگی صدف خاکستر خیال دیشب آشتی بهار بی گل توفان نازک تن خون سبز فریاد جامهٔ عید نیاز در آشیان گرهٔ کور عروسک مومی گل صحرایی اندوه برای چشم هایت چوب دار رقص شیطان نامه نیمه شب ای مرد هوو شب و نان پیک بهار درد نیاز فریاد می پرست مرگ ناخدا صبر کن ماه دیگر فریاد با درد بسازم جواب در آفتاب پشت پرچین ترانه ها ای عشق دیر آمدی سبز و بنفش و نارنجی که چی؟ از عشق وسوسه می سازی گفت و گو به کاسهٔ خالی فرمان پذیر آتش باش ارهاب برای انسان این قرن جامه دران وقتی زمانه جوان است آنان که خاک را گو آفتاب برآید صدای تو با قهر چه می کشی مرا با کولهٔ هفتاد و هشتاد لعنت در طول راه دو باره می سازمت وطن درس تاریخ مرگ قهرمان فعل مجهول در رثای منتظری فردا دو روز دیگر عید می رسد در رثای ژاله اصفهانی برای روشنک داریوش بزغاله و میمون شعله های خشم وطن لمعه بگو چه گونه بنویسم هرگز نخواب کورش ندا جای حضور فریاد گفتی که می بوسم تو را صدای کیست