۴۲۹ بار خوانده شده

سرود دوم اشتودگاه

یسته، هات 43
1
«مزدا اهوره» به همه کار توانا چنین برنهاده است:
بهروزی از آن کسی است که دیگران را به بهروزی برساند.
نیرو و پایداری را براستی از تو خواستارم.
ای آرمیتی!
برای نگاهبانی از «اشه»، فرّ و شکوهی را که پاداش زندگی در پرتو «منش نیک» است ، به من ارزانی دار.
2
همچنین بهترین [پاداش] از آن او باد.
ای مزدا!
کسی که [برای دیگران] خواستار روشنی است، روشنایی [بدو] ارزانی خواهدشد.
از «سپندترین مینو»ی خویش و در پرتو «اشه»، دانش برآمده از «منش نیک» را به ما بخش تا در زندگانی دیرپا [ی خویش] همه روزه از شادمانی بهره مند شویم.

3
پس براستی، بهترین نیکی¬ها بهرۀ آن کسی خواهدشد که در زندگی استومند و مینوی، ما را به راه راست بهروزی – [راه] جهان اشه که جایگاه «اهوره» است – رهنمونی کنند.
ای مزدا!
دلدادگان تو در پرتو نیک آگاهی و پاکی به تو خواهند پیوست.
4
ای مزدا!
ترا توانا و پاک شناختم؛ آنگاه که [دانستم] در پرتو توانایی ات، آرزوهای ما برآورده خواد شد؛ آنگاه که [دریافتم] اشونان و دروندان را پاداش [وپادافره] خواهی بخشید؛ آنگاه که [پی بردم]درپرتو گرمای «آذر» تو – که نیرومندی اش از «اشه» است – نیروی «منش نیک» به من روی خواهد نمود.
5
ای مزدا اهوره!
ترا پاک شناختم، آنگاه که در سرآغاز آفرینش زندگی دیدمت [و دریافتم] که چگونه تا پایان گردش آفرینش، کردارها، گفتارها را با هنر خویش، مزد بر نهاده ای : پاداش نیک برای نیکان و [سزای] بد برای بدان.
6
ای مزدا!
بدان هنگام که «سپند مینو»ی تو فراز آید، «شهریاری مینوی» و«منش نیک» با کنش خویش، جهان را به سوی «اشه» پیش می برندو «آرمیتی» راد مردان را به سوی خرد نافریفتنی تو رهنمونی خواهد کرد.
7
ای مزدا اهوره!
براستی ترا پاک شناختم؛ آنگاه که «منش نیک»نزد من آمد و پرسید:
-«کیستی و ازکدامین خاندانی ودر برابر پرسشها ودو دلیهای روزانۀ زندگی خویش وجهان پیرامون خود، کدامین راه را می نمایی و می شناسانی؟»
8
آنگاه نخست بدو [پاسخ] گفتم:
«منم زرتشت که با همۀ توش و توان خویش، دشمن سر سخت دروندان و پناه نیرومند آشونانم.»
ای مزدا!
خواستارم تا بدان هنگام که ستایشگر و سرودخوان توام، همواره از «شهریاری مینوی» بی کران [تو] برخوردار باشم.
9
ای مزدا اهوره!

براستی ترا پاک شناختم؛ آنگاه که «منش نیک» نزد من آمد و پرسید:
-«چگونه خود را باز می شناسانی؟»
[و من بدو پاسخ دادم:]
-«با دهش آن نماز که نزد آذر تو می گزارم.
تا بدان هنگام که مرا توش و توان هست، به«اشه» خواهم اندیشید.
10
پس تو مرا به سوی «اشه» - که [همواره] آن را فرا خوانده ام- رهنمونی کن تا با پیروی از «آرمیتی» بدان دست یابم.
اینک بپرس از ما و بدان سان که می¬خواهی،ما را بیازمای؛ چرا که پرسش و آزمون تو، رهبران را نیرومندی و برتری می بخشد.»
11
ای مزدا اهوره!
ترا پاک شناختم؛ آنگاه که «منش نیک» نزد من آمد و من نخستین بار از گفتار تو آموختم و دریافتم که بردن پیام تو به میان مردمان دشوار است؛ اما من آنچه را که به من گفتمی بهترین است، به سرانجام خواهم رساند.
12
بدان هنگام که مرا فرمان دادی: «به سوی اشه روی آور و آن را فراشناس!»، سخنی هرگز نا شنیده به من گفتی:
-«بکوش تا سروش در اندرون تو راه یابد و پرتو دهش ایزدی را دریابی که به هر دو گروه پاداش [و پاد افره] می بخشد.»
13
ای مزدا اهوره!
ترا پاک شناختم، آنگاه که «منش نیک» نزد من آمد تا آماج و آرزوی مرا دریابد:
-«مرا زندگانی دیرپای ارزانی دار که هیچ کس جز تو نتواند بخشید؛ آن زندگانی آرمانی که در شهریاری مینوی تو، نوید آن داده شده است.»
14
ای مزدا!
آنچنان که فرزانه مرد توانایی، دوستی را به مهربانی پناه می بخشد، تو نیز با «شهریاری مینوی» خویش و در پرتو «اشه» پیروان مرا پناه بخش تا من و همۀ آنان که «منثره»ی ترا می سرایند، بپا خیزیم و از آموزشها [ی تو]پشتیبانی کنیم.
15
ای مزاد!
ترا پاک شناختم؛ آنگاه که «منش نیک» نزد من آمد و مرا آموخت که اندیشیدن در آرامش، بهترین راه دانش اندوزی است [و هشدار داد که] رهبر هرگز نباید مایۀ خشنودی دروندان شود، چه، آنان همواره با اشونان دشمنی می¬ورزند.

16
ای مزدا اهوره!
پس زرتشت، «شپندترین مینو» ترا برای خویشتن برگزید.
[بشود که] «اشه» زندگی استومند مارا نیرو بخشید.
[بشود که ] «آرمیتی» و«شهریاری مینوی» [تو] زندگی ما را درخشان کنند.
[بشود که ] «منش نیک» کردارهای ما را پاداش دهد.

یسنه، هات 44
1
ای اهوره!
این را از تو می¬پرسم، مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
چگونه [باید باشد] نیایش فروتنانۀ دلدادگان تو؟
ای مزدا!
[بگذار] کسی همچون تو، [آن را] به دوستی چون من بیاموزد.
پس در پرتو «اشه»ی گرامی، ما را یاری بخش تا «منش نیک» به سوی ما آید.
2
ای اهوره!
این را از تو می پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
چگونه است سرآغاز «بهترین زندگی» و آن کسی که براستی [در پی آن] کوشاست، چه پاداشی [می¬یابد]؟
ای مزدا!
براستی او –[آن] پاک، [آن] مرده ریگ و برگزید] همگان – در پرتو«اشعه»، نگاهبان مینوی [مردمان] ودوست [و] درمان بخش زندگی است.
3
ای اهوره!
این را از تو می پرسم؛ مرابدرستی [پاسخ ] گوی:
چه کسی در آغاز، آفریدگار و پرد «اشه» بوده است؟
کیست که راه[گردش] خورشید و ستارگان را برنهاده است؟
ازکیست که ماه می فزاید و دیگر باره می کاهد؟
ای مزدا!
خواستارم که این همه ودیگر [چیزها] را بدانم.
4
ای اهوره!
این را از تو می پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
کدامین کس زمین را در یز نگاهداشت و سپهر را [برفراز] جای داد که فرو نیفتد؟
کیست که آب و گیاه را [بیافراید]؟
کیست که بادوابر تیره را شتاب بخشید؟
ای مزدا!
کیست آفرید گار «منش نیک»؟
5
ای اهوره!
این را از تو می پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
کدامین استاد کاری، روشنایی و تاریکی رابیافرید؟
کدامین استاد کاری، خواب و بیداری را بیافرید؟
کیست [که] بامدادو نیمروز و شب را [بیافرید] تا فزانگان را پیمان [ایزدی] فرایاد آورد؟
6
ای اهوره!
این را از تو می پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
آیا براستی همۀ آنچه من نوید می¬دهم، درست است؟
[آیا] «آرمیتی» با کنش خویش، «اشه» را خواهد افزود و اینان را مژدۀ [پدیدار شدن] «شهریاری مینوی» در پرتو «منش نیک» [خواهد داد]؟
این جهان بارور و خرمی بخش را برای که آفریدی؟
7
ای اهوره!
این را از تو می پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
چه کسی «شهریار مینوی» و «آرمیتی» ارجمند را بیافرید؟
چه کسی به فرزانگی، پسر را دوستدار پدر کرد؟
ای مزدا!
همانا می کوشم تا تو و «سپند مینو» را آفریدگار همه چیز بشناسم.

8
ای مزدا اهوره!
این را از تو می پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
[من که] به آموزشهای تو می اندیشم و گفتار ترا در پرتو «منش نیک» می جویم تا بدرستی بیاموزم، چگونه به یاری «اشه» از هنجار زندگی آگاهی خواهم یافت و روانم به شادی روز افزون خواهد رسید؟
9
ای مزدا اهوره!
این را از تو می پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
چگونه «دین» خود را بپالایم و از سر شیفتگی، یکباره نیاز [تو] کنم تا با آنچه از تو خداوند نیک آگاه و در پرتو شهریاری تو می آموزم، با «شهریاری مینوی» ارجمند و «اشه» و «منش نیک» به رای یگانۀ تو – که [به من] نویدداده شده است – راه یابم؟
10
از اهوره!
این را از تو می پرسم، مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
کدام است دین تو که جهانیان را بهترین [دین] است و همگام با«اشه»،جهان هستی را افزونی
می بخشد و درپرتو «آرمیتی»، گفتار و کردار [ما] را به سوی راستی رهنمون خواهد شد؟
ای مزدا!
من با دانش و گرایش خویش، به [دین] تو روی می¬آورم.
11
ای اهوره!
این را از تو می¬پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
چگونه «آرمیتی» به[نهاد] دین آموختگان تو اه خواهد یافت؟
منم نخستین [کسی] که بدین کار برگزیده شده ام. همۀ دیگران را دشمن مینوی می شناسم.
12
ای اهوره!
این را از تو می پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
کدام یک از اینان که با ایشان سخن می¬گویم، اشون و کدام یک در وند است؟
به کدام یک [روی آورم] ؟ [آن که] بدی دیده یا [آن که] خودبدکار است؟
آن دروندی که در برابر دهشهای تو [با من] می ستیزد، کیست؟ [ایا] نباید او را از بدکاران شمرد؟
13
ای اهوره!
این را از تو می¬پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ[ گوی:
چگونه «دروج» را از خود دور برانیم؟
[چگونه] از آنان که سراپا نافرمانی¬اند؛ [آنان که] نه به پیوند با «اشه» می کوشند و نه همپرسگی با «منش نیک» را آرزو می کنند، دوری گزینیم؟
14
ای مزدا اهوره
این را از تو می پرسم، مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
چگونه «دروج» را به دست «اشه» بسپارم تا با گفتار و اموزش ایزدی تو، پاک شود و ازاین راه، دروندان شکستی سترگ خورند و فریب و ستیزۀ آنان از میان برود؟
15
ای مزدا اهوره!
این را از تو می پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
چون تو آن توانایی را داری که مرا در پرتو «اشه» از [گزند] اینان پناه بخشی، آن گاه که دو سپاه ناسازگار به هم رسند، برابر پیمانی که تو خود برنهاده¬ای، به کدام یک از آن دو و در کجا پیروزی خواهی بخشید؟
16
ای اهوره!
این را از تو می پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
کیست آن پیروزمندی که در پرتو آموزشهای تو، هستان را پناه می بخشد؟
ایمزدا!
مرا آشکارا از برگماشتن آن رد درمان بخش زندگی بیاگاهان و [بگذار] «سروش» و «منش نیک» بدو و به هرکس که تو خود اورا خواستاری، روی آورند.
17
ای مزدا اهوره!
این را از تو می پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
چگونه [بارهنمودتو] کامۀ من بر خواهد آمد؟
[چگونه] به تو خواهم پیوست و کی سخنانم کارگر خواهدشد، تا با «منثره» - که در پرتو «اشه» بهترین راهنماست- [مردمان را ] به «رسایی» و«جاودانگی» رهنمونی کنم؟
18
ای مزدا اهوره!
این را از تو می پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
چگونه در پرتو «اشه»، آن پاداش را بدست آورم؟
[چگونه] نیرویی، نیروهای دهگانۀ مرا راهبر و روشنگر خواهد شد تا با آنها «رسایی» و «جاودانگی»

را دریابم و آنگاه هر دو را بدانان بخشم؟
19
ای اهوره!
این را از تو می پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:
هنگامی که نیازمندی راست گفتار، نزد کسی می رود و آن کس، مزد بایسته بدو نمی دهد، سزای کنونی او چیست؟
من از آنچه در پایان بدو خواهدر سید، آگاهم؟
20
ای مزدا!
این را نیز می پرسم:
آیا دیوان هرگز خداوند گاران خوبی بوده¬اند؟
[آنانند] که می¬بینند چگونه «کرپان»، «کوی»ها و «اوسیخش» جهان را برای ایشان، گرفتار خشم و آزار کرده و جهانیان راهمواره به ناله و زاری در آورده و هیچ گاه در پرتو «اشه» برای پیشرفت وآبادانی چهان نکوشیده اند.

یسنه، هات 45
1
اینک سخن می گویم؛ ای کسانی که از دور و نزدیک آمده و خواستار [آموزشـ]ـید.
اکنون همۀ شما گوش فرادهید و سخن روشن مرا بشنوید و خوب به یاد بسپارید:
«مباد که آموزگار بد، دیگر باره زندگی «شما» را تباه کند «او» دروند با زیان خود و با دژ باوری-اش ، شما را به گمراهی بکشاند.»
2
اینک سخن می¬گویم از دو«مینو».
در آغاز آفرینش، «سپند [مینو]» آن دیگری - «[مینوی] نا پاک» - را چنین گفت:
-«منش، نه آموزش، نه خرد، نه باور، نه گفتار ، نه کردار،نه «دین» و نه روان ما دو [«مینو»] با هم سازگارند.»
3
اینک سخن می¬گویم از آنچه «مزدا اهوره»ی دانا در [بارۀ]بنیاد هستی به من گفت:
-[کسانی] از میان شما که «منثره» را – بدان سان که من بدان می اندیشم و از آن سخن می-گویم – بکار نبندند، [در] پایان زندگی، [بهره] شان دریغ و درد خواهد بود.»
4
اینک سخن می¬گویم از آنچه در زندگی از همه چیز بهتر است.
از «اشه» دریافتم که «مزدا» آفریدگار او و پدر «منش نیک» کوشاست و «آرمیتی» دختر نیک کنش هموست.
«اهوره»ی از همه چیز آگاه را نتوان فریفت.
5
اینک سخن می¬گویم از آنچه [آن] «سپندترین» مرا گفت؛ سخنی که شنیدنش مردمان را بهترین [کار] است.
«آنان که آموزشهای مرا ارج بگزارند و پیروی کنند، به رسایی و جاودانگی خواهند رسید و با کردارهای «منش نیک»، «مزدا اهوره» [خواهند پیوست].
6
اینک سخن می¬گویم [از آن که ] بزرگترین است.
در پرتو «اشه» می ستایم [اورا] که نیک آگاه است [او] آنان را که [با او] هستند.
[بشود که] «مزدا اهوره» با«سپند مینو»ی خویش [ستایش مرا] بشنود.
در پرتو «منش نیک» خواهم کوشید که مهرورزانه بدو برسم.
[بشود که او] با خرد خویش، مرا از آنچه بهترین [چیز] است، بیاگاهاند.


7
اوست که همۀ رادان – همۀ آنان که بودند و خواهند بود – رستگاری خویش را از وی خواستار می¬شوند.
روان اشون به جاودانگی و کامروایی خواهد پیوست و روان دروند، براستی هماره در رنج خواهد بود.
این [فرمان] را «مزدا اهوره» با«شهریاری مینوی» [خویش] برنهاده است.
8
با ستایشها و نیایشهای خویش بدو روی می¬آورم و با چشم دل او را می¬بینم.
«مزدا اهوره» را در پرتو «اشه» و با اندیشه وگفتار و کردار نیک می¬شناسم و نیایشهای خود را در «گرزمان» او فرو می نهم.
9
او را با «منش نیک» خشنود می¬کنم؛ او را که به خواست خویش، بهروزی و تیره روزی – هر دو – را برای ما آفریده است.
[بشود که] «مزدا اهوره» با«شهریاری مینوی» خویش، ما را [نیروی] کار کردن بخشد تا در پرتو «منش نیک» و «اشه» و با نیک آگاهی به پیشرفت [کار] مردمان بکوشیم.
10
اورا با [یاری] «آرمیتی» می ستاییم و گرامی می داریم؛ او را که هماره «مزدا اهوره» خوانده می¬شود؛ [اورا] که در پرتو «اشه» و «منش نیک» خود، ما را نوید داد که در «شهریاری مینوی» وی به «رسایی» و «جاودانگی» خواهیم پیوست و به ما تندرستی و توانایی خواهد بخشید.

11
پس کسی که با دیوان و مردمان [پیرو] آنان دشمنی می¬ورزد، [راهش] از [راه] آن کس که «مزدا اهوره» را خوار می¬شمارد و زشت می¬انگارد، جداست.
[چنین کسی] دربارۀ او و رهانندگان دانا و یاوران دین پاک، نیک می¬اندیشد و [«مزدا»] او را دوست و بردار و بلکه پدر خواهد بود.

یسنه، هات 46
1
به کدام مزر و بوم روی آورم؟ به کجا روم [و از که] پناه جویم؟
مرا از خویشاوندان و یاورانم دور می¬دارند. همکاران و فرمانروایان درونند سرزمین نیز خشنودم نمی کنند.
ای مزدا اهوره!
چگونه ترا خشنود توانم کرد؟
2
ای مزدا!
من می¬¬دانم که چرا ناتوانم. از آن روی که خواسته¬ام نا چیز است و کسانم اندک شمارند.
ای اهوره!
از این [ناکامی] نزد تو گله می گزارم.تو خود، نیک [درکارمن ] بنگر.
من [از تو] خواهان آن یاری و رامشم که دلداری به دلداده¬ای می بخشد.
در پرتو «اشه» مرا از نیروی «منش نیک» بیاگاهان.
3
ای مزدا!
کی سپیده دم آن روز فرا خواهد رسید که با آموزشهای فزایش بخش خردمندانۀ رهانندگان«اشه» به نگاهداری جهان بدرخشد؟
کیانند آنان که «منش نیک» به یاری شان خواهد آمد؟
ای اهوره!
من [تنها] آموزش ترا بر می¬گزنیم.
4
دروندبد نام بد کردار تباهکار، یاوران«اشه» را از پیشبرد زندگانی [مردمان] در روستا یا سرزمین باز می¬دارد.
ای مزدا!
آن کس که از دل وجان و با [همۀ] توانایی [خویش] با او می ستیزد، جهانیان را به راه نیک آگاهی رهنمون می شود.
5
ای مزدا اهوره!
هرگاه اشون ینک آگاه توانایی که خود بدرستی زندگی می¬کند، دروندی خواستار یاری را – خواه به فرمان ایزدی، خواه از سر خویشکاری دینی – به گرمی بپذیرد، می تواند با خردمندی خویش، او را بیاگاند و از گزند و تباهی برهاند.
6
اما اگر آن مرد توانا اورا نپذیرد، خود آشکارا به دروندان خواهد پیوست ؛ زیرا از همان آغاز که «اهوره»، «دین» را آفرید، نیک خواه دروند، خود دروند است و آشون کسی است که دوست اشونان باشد.
7
ای مزدا!
بدان هنگام که در وند آزردن مرا کمر می بندد، جز «آذر» و «منش [نیک]» تو – که «اشه» از کردارشان کار آمد می شود- چه کس مرا پناه خواهد بخشید؟
ای اهوره!
«دین» مرا از این آموزش بیاگاهان.
8
ای مزدا!
از کردار آن کس که سر آزار جهانیان را دارد، مرا رنجی نخواهد رسید.
[گزند] آن [کردارهای] دشمنانه، به خود او باز خواهد گشت؛ آنچنان که او خود را از نیک زیستی بی بهره خواهد کرد و بدان دشمنانگی، هیچ راهی [به رهایی] از در زیستی نـ[ـخواهد یافت].
9
کیست آن رادی که نخستین بار مرا بیاموزد که چگونه تو سرور پاک اشون کردارها را بیش از همه شایستۀ ستایش بشناسم!
ماهماره خواستاریم که با «منش نیک» و در پرتو «اشه» آنچه را که تو آفریدگار جهان هستی دربارۀ «اشه» گفته ای ، [دریابیم].
10
ای مزدا اهوره!
بدرستی می گویم: هرکس – چه مرد، چه زن – که انچه را تو در زندگی بهترین [کار] شناخته ای بورزد، در پرتو «منش نیک» از پاداش «اشه [و] «شهریاری مینوی» [برخوردار خواهد شد].
من چنین کسانی را به نیایش تو رهنمون خواهم شد و همۀ آنان را از «گذرگاه داوری» خواهم گذراند.
11
«کر پان» و «کوی» ها با توانایی خویش و با وادار کردن مردمان به کردارهای بد، زندگانی [آنان] را به تباهی می¬کشانند، [اما] روان و «دین» شان هنگام نزدیک شدن به «گذرگاه داوری» در هراس خواهد افتاد وآنان همواره باشندگان «کنام دروج» [خواهندبود].
12
هنگامی که «اشه» به نوادگان و خویشان نامور «فریان» تورانی روی آورد، جهان با تخشایی «آرمیتی» پیشرفت خواهد کرد. پس آنگاه «منش نیک»، آنان را بهم خواهد پیوست و «مزدا اهوره» سرانجام بدیشان رامش و رستگاری خواهد بخشید.
13
کیست در میان مردمان که «سپیتمان زرتشت» را در به سرانجام رساندن کار [خویش] خشنود کند؟
براستی چنین کسی برازندۀ بلند آوازگی است.
«مزدا اهوره» او را زندگی [جاوید] می¬بخشد و «منش نیک»، هستی او را می¬افزاید و ما بدرستی او را دوست خوب «اشه» می¬شناسم.
14
ای زرتشت!
کیست دوست اشون تو؟
کیست آن که بدرستی خوارستار بلند آوازگی «مکه»ی بزرگ است؟
براستی چنین کسی «کی گشتاسپ» دلیر است.
ای مزدا اهوره!
من کسانی را که تو در سرای یگانۀ خویش جای خواهی داد، با گفتار «منش نیک» فرا می-خوانم.
15
ای هچتسپیان !ای سپیتمانیان!
به شما خواهم گفت[همۀ آنچه راکه شنیدنش برای شما بهترین است] تا دانا و نادان را از هم باز شناسید.
از این کردارهاست که شما«اشه» را – آنچنان که در نخستین داد «اهوره» آمده است- به خویشتن ارزانی می¬دارید.
16
ای فرشوشتر هوگو!
با این رادان – که ما هر دو خواستا بهروزی آنانیم – بدان جا روی آور؛ بدان جا که «اشه» با «آرمیتی» پیوسته است؛ بدان جا که «منش نیک» و «شهریاری مینوی» فرمانروایند؛ بدان جا که

سرای شکوهمند «مزدا اهوره» است.
17
ای جاماسپ هو گوی فرزانه!
اینک سخنانی «پیوسته» به تو می¬آموزم، نه «ناپیوست» تا تو آنها را به دل نیوشا و پریستار باشی.
«مزدا اهوره» در پرتو «اشه» نگاهبان نیرومند کسی شود ه دانا را از نادان باز شناسد.
18
آن کس که به[دین] من بپیوندد، من خود، او را بهترین [یاور]م و در پرتو «منش نیک»، بهترین چیزها را بدو نوید می¬دهد.
اما آن کس که با [آموزش] ما سر ستیز دارد، ستیز با او رواست.
ای مزدا!
در پرتو «اشه» خواست ترا [بر می¬آورم و ترا] خشنود می کنم. چنین است گزینش خرد و منش من.

19
آن کس که در پرتو «اشه»، بهترین خواست «زرتشت» - ساختن جهانی نو- را براستی برآورد، پاداشتا زندگی جاودانه سزاوار اوست و در این جهان زایای بار آور نیز هر آنچه را دلخواه اوست، بدست خواهد آورد.
ای مزدا! ای آگاه ترین!
این هم را تو بر من آشکار کرده¬ای.

اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سرود دوم اشتودگاه
گوهر بعدی:سرود سوم سپنتمدگاه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.