۴۶۲ بار خوانده شده
این چه رفتار است کآرامیدن از من میبری
هوشم از دل میربایی عقلم از تن میبری
باغ و لالستان چه باشد آستینی برفشان
باغبان را گو بیا گر گل به دامن میبری
روز و شب میباشد آن ساعت که همچون آفتاب
مینمایی روی و دیگر باز روزن میبری
مویت از پس تا کمرگه خوشهای بر خرمن است
زینهار آن خوشه پنهان کن که خرمن میبری
دل به عیاری ببردی ناگهان از دست من
دزد شب گردد تو فارغ روز روشن میبری
گر تو برگردیدی از من بی گناه و بی سبب
تا مگر من نیز برگردم غلط ظن میبری
چون نیاید دود از آن خرمن که آتش میزنی
یا ببندد خون از این موضع که سوزن میبری
این طریق دشمنی باشد نه راه دوستی
کآبروی دوستان در پیش دشمن میبری
عیب مسکینی مکن افتان و خیزان در پیت
کآن نمیآید تو زنجیرش به گردن میبری
سعدیا گفتار شیرین پیش آن کام و دهان
در به دریا میفرستی زر به معدن میبری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
هوشم از دل میربایی عقلم از تن میبری
باغ و لالستان چه باشد آستینی برفشان
باغبان را گو بیا گر گل به دامن میبری
روز و شب میباشد آن ساعت که همچون آفتاب
مینمایی روی و دیگر باز روزن میبری
مویت از پس تا کمرگه خوشهای بر خرمن است
زینهار آن خوشه پنهان کن که خرمن میبری
دل به عیاری ببردی ناگهان از دست من
دزد شب گردد تو فارغ روز روشن میبری
گر تو برگردیدی از من بی گناه و بی سبب
تا مگر من نیز برگردم غلط ظن میبری
چون نیاید دود از آن خرمن که آتش میزنی
یا ببندد خون از این موضع که سوزن میبری
این طریق دشمنی باشد نه راه دوستی
کآبروی دوستان در پیش دشمن میبری
عیب مسکینی مکن افتان و خیزان در پیت
کآن نمیآید تو زنجیرش به گردن میبری
سعدیا گفتار شیرین پیش آن کام و دهان
در به دریا میفرستی زر به معدن میبری
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۵۷۱
گوهر بعدی:غزل ۵۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.