۶۹۷ بار خوانده شده

غزل ۵۴۷

خانه صاحب نظران می‌بری
پرده پرهیزکنان می‌دری

گر تو پری چهره نپوشی نقاب
توبه صوفی به زیان آوری

این چه وجود است نمی‌دانمت
آدمیی یا ملکی یا پری

گر همه سرمایه زیان می‌کند
سود بود دیدن آن مشتری

نسخه این روی به نقاش بر
تا بکند توبه ز صورتگری

با تترت حاجت شمشیر نیست
حمله همی‌آری و دل می‌بری

گر تو در آیینه تأمل کنی
صورت خود باز به ما ننگری

خسرو اگر عهد تو دریافتی
دل به تو دادی که تو شیرین‌تری

گر دری از خلق ببندم به روی
بر تو نبندم که به خاطر دری

سعدی اگر کشته شود در فراق
زنده شود چون به سرش بگذری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۴۶
گوهر بعدی:غزل ۵۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.