۵۲۸ بار خوانده شده
حناست آن که ناخن دلبند رشتهای
یا خون بی دلیست که در بند کشتهای
من آدمی به لطف تو دیگر ندیدهام
این صورت و صفت که تو داری فرشتهای
وین طرفهتر که تا دل من دردمند توست
حاضر نبوده یک دم و غایب نگشتهای
در هیچ حلقه نیست که یادت نمیرود
در هیچ بقعه نیست که تخمی نکشتهای
ما دفتر از حکایت عشقت نبستهایم
تو سنگدل حکایت ما درنوشتهای
زیب و فریب آدمیان را نهایت است
حوری مگر نه از گل آدم سرشتهای
از عنبر و بنفشه تر بر سر آمدهست
آن موی مشکبوی که در پای هشتهای
من در بیان وصف تو حیران بماندهام
حدیست حسن را و تو از حد گذشتهای
سر مینهند پیش خطت عارفان پارس
بیتی مگر ز گفته سعدی نبشتهای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
یا خون بی دلیست که در بند کشتهای
من آدمی به لطف تو دیگر ندیدهام
این صورت و صفت که تو داری فرشتهای
وین طرفهتر که تا دل من دردمند توست
حاضر نبوده یک دم و غایب نگشتهای
در هیچ حلقه نیست که یادت نمیرود
در هیچ بقعه نیست که تخمی نکشتهای
ما دفتر از حکایت عشقت نبستهایم
تو سنگدل حکایت ما درنوشتهای
زیب و فریب آدمیان را نهایت است
حوری مگر نه از گل آدم سرشتهای
از عنبر و بنفشه تر بر سر آمدهست
آن موی مشکبوی که در پای هشتهای
من در بیان وصف تو حیران بماندهام
حدیست حسن را و تو از حد گذشتهای
سر مینهند پیش خطت عارفان پارس
بیتی مگر ز گفته سعدی نبشتهای
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۴۹۰
گوهر بعدی:غزل ۴۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.