۴۹۸ بار خوانده شده

غزل ۴۲۷

من از اینجا به ملامت نروم
که من اینجا به امیدی گروم

گر به عقلم سخنی می‌گویند
بیم آن است که دیوانه شوم

گوش دل رفته به آواز سماع
نتوانم که نصیحت شنوم

همه گو باد ببر خرمن عمر
دو جهان بی تو نیرزد دو جوم

دوستان عیب و ملامت مکنید
کانچه خود کاشته باشم دروم

من بیچاره گردن به کمند
چه کنم گر به رکابش نروم

سعدیا گفت به خوابم بینی
بی‌وفا یارم اگر می‌غنوم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۲۶
گوهر بعدی:غزل ۴۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.