۴۲۸ بار خوانده شده

غزل ۳۵۹

ساقیا می ده که مرغ صبح بام
رخ نمود از بیضه زنگارفام

در دماغ می پرستان بازکش
آتش سودا به آب چشم جام

یا رب از فردوس کی رفت این نسیم
یا رب از جنت که آورد این پیام

خاطر سعدی و بار عشق تو
راکبی تند است و مرکوبی جمام

جان ما و دل غلام روی توست
ساتکینی ساتکینی ای غلام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۵۸
گوهر بعدی:غزل ۳۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.