۴۱۸ بار خوانده شده

غزل ۳۱۶

ساقی سیمتن چه خسبی خیز
آب شادی بر آتش غم ریز

بوسه‌ای بر کنار ساغر نه
پس بگردان شراب شهدآمیز

کابر آذار و باد نوروزی
درفشان می‌کنند و عنبربیز

جهد کردیم تا نیالاید
به خرابات دامن پرهیز

دست بالای عشق زور آورد
معرفت را نماند جای ستیز

گفتم ای عقل زورمند چرا
برگرفتی ز عشق راه گریز

گفت اگر گربه شیر نر گردد
نکند با پلنگ دندان تیز

شاهدان می‌کنند خانه زهد
مطربان می‌زنند راه حجاز

توبه را تلخ می‌کند در حلق
یار شیرین زبان شورانگیز

سعدیا هر دمت که دست دهد
به سر زلف دوستان آویز

دشمنان را به حال خود بگذار
تا قیامت کنند و رستاخیز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۱۵
گوهر بعدی:غزل ۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.