۳۸۵ بار خوانده شده

غزل ۲۷۱

بخت این کند که رای تو با ما یکی شود
تا بشنود حسود و بر او ناوکی شود

خونم بریز و بر سر خاکم گذار کن
کاین رنج و سختیم همه پیش اندکی شود

آن را مسلم است تماشای نوبهار
کز عشق بوستان گل و خارش یکی شود

ای مفلس آنچه در سر توست از خیال گنج
پایت ضرورت است که در مهلکی شود

سعدی در این کمند به دیوانگی فتاد
گر دیگرش خلاص بود زیرکی شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید
Avatar نقش کاربری
فاطمه زندی

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۷۰
گوهر بعدی:غزل ۲۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.