۶۷۲ بار خوانده شده

غزل ۲۰۵

اگر سروی به بالای تو باشد
نه چون بشن دلارای تو باشد

و گر خورشید در مجلس نشیند
نپندارم که همتای تو باشد

و گر دوران ز سر گیرند هیهات
که مولودی به سیمای تو باشد

که دارد در همه لشکر کمانی
که چون ابروی زیبای تو باشد

مبادا ور بود غارت در اسلام
همه شیراز یغمای تو باشد

برای خود نشاید در تو پیوست
همی‌سازیم تا رای تو باشد

دو عالم را به یک بار از دل تنگ
برون کردیم تا جای تو باشد

یک امروزست ما را نقد ایام
مرا کی صبر فردای تو باشد

خوشست اندر سر دیوانه سودا
به شرط آن که سودای تو باشد

سر سعدی چو خواهد رفتن از دست
همان بهتر که در پای تو باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۰۴
گوهر بعدی:غزل ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.