۴۴۸ بار خوانده شده

غزل ۱۲۳

در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
از گل و لاله گزیرست و ز گلرویان نیست

دل گم کرده در این شهر نه من می‌جویم
هیچ کس نیست که مطلوب مرا جویان نیست

آن پری زاده مه پاره که دلبند منست
کس ندانم که به جان در طلبش پویان نیست

ساربانا خبر از دوست بیاور که مرا
خبر از دشمن و اندیشه بدگویان نیست

مرد باید که جفا بیند و منت دارد
نه بنالد که مرا طاقت بدخویان نیست

عیب سعدی مکن ای خواجه اگر آدمیی
کآدمی نیست که میلش به پری رویان نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۲۲
گوهر بعدی:غزل ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.