۲۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۱

دو زلف سرکش دلبند داری
که در هر یک بسی دل بند داری

شدم دیوانه در سودای زلفت
در ین قیدم بگو تا چند داری

چه شد گر زان لب لعل شکر بار
به دشنامی مرا خرسند داری

ز بهر چشم بد بر آتش رخ
ز انواع گهر هر چند داری

ز نصح شاهدی بگذر تو ای شیخ
به خود پندی بده گر پند داری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.