۲۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۴

خوشا شب تا سحر با او نشسته
فروزان شمع و رو در رو نشسته

صلاح و عقل را یک سو نهاده
ز غیر عشق او یک سو نشسته

نظر بر قامت چون سرو نازش
به حیرت بر کنار جو نشسته

ز سوز هجر او هر لحظه داغیست
مرا اندر بن هر مو نشسته

نخوانم سوی جنت دیگر ای شیخ
چو بینی بر سر آن کو نشسته

به جان شاهدی چشمت چه ها کرد
به زیر طاق آن ابرو نشسته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.