۲۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۸

چون در صفت آن لب شکر شکن آیم
با معنی بس نازک و شیرین سخن آیم

با سرو و صنوبر نشود ملتفتم دل
بی قامت رعنای تو گر در چمن آیم

طوطی صفتم روی در آئینه به پیش آر
تا صورت خود بینم و اندر سخن آیم

چون غنچه به فکر دهنت پیرهن از شوق
صد پاره کنم تیر ز دل خونین بدن آیم

از باغ جمال تو عجب نیست اگر من
با سرو و گل و سنبل و با یاسمن آیم

فکرم به خیالات میان تو چو تنگ است
با تنگ ولی هم به خیال دهن آیم

ای شاهدی از محنت غربت گله تا چند
کو زاد ره و راحله تا با وطن آیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.