۲۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹

کاری ندارم در جهان جز گریه در کردار خود
چون من مبادا هیچ کس درمانده ا ندر کار خود

ای سرو قد سیم تن وی گل رخ نازک بدن
از دوستان بشنو سخن خواری مکن با یار خود

لعل لبت با جان قرین زیر لبت در ثمین
با حسن لطف این چنین ضایع مکن بازار خود

با چهره بهتر از مهی قدت به از سرو سهی
بوسی به جانی می دهی بس خود بکن بازار خود

شد شاهدی چون در فنون در قید زلف تو زبون
بگذار کز سوز درون گرید به حال زار خود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.