۲۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸

زلف و رخ تو چون شب مهتاب نماید
خط بر رخ تو سبزه سیراب نماید

بر روی تو دلها همه شد زار و نگون سار
چون پرتوی قندیل که در آب نماید

گفتم که شبی چشم تو در خواب ببینم
کو بخت که در خواب چنین خواب نماید

دیگر به مساجد نبرد سجده جبینم
ابروی تو گر گوشۀ محراب نماید

گو شاهدی از جمله گدایان در ماست
تا بر همه کس فخر ازاین باب نماید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.