۲۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹

کدام سینه که مجروح و دل فگار تو نیست
کدام دل که به هر گوشه بی قرار تو نیست

به یادگار تو در دل خدنگ هاست مرا
کشم ز سینه خدنگی که یادگار تو نیست

زدیده سیل دمادم به رخ فشانم از آن
که شویم آن اثری را که از غبار تو نیست

خبر ز جوهر جان کس نمیدهد لیکن
بنزد ما بجز آن لعل آبدار تو نیست

ز بس که زخم تو خوردیم داغ آن برجاست
نماند یک سر مویم که داغ دار تو نیست

منال شاهدی از مفلسی که از غم او
زبحر دیده چه گوهر که در کنار تو نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.