۲۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵

خطت را بدایت به غایت خوش است
تماشای آن بی نهایت خوش است

به تیری دل بی نوا را بساز
که از پادشاهان عنایت خوش است

ز زلف حبیب و ز جور رقیب
به اصحاب شکر و شکایت خوش است

مکن واعظا شرح جز وصف عشق
که با عاشقان این حکایت خوش است

نه امروز با درد او دل خوشم
جراحات او از بدایت خوش است

چه خوش گفت شستم ز خون تو دست
که قولش به وجه کنایت خوش است

بگو شاهدی یک حدیثی ز عشق
که از قول تو این روایت خوش است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.