۲۷۴ بار خوانده شده

بخش ۱۴ - از قول حضرت سکینه سلام الله علیها با ذو الجناح

لیک پی اسب چرا بیرخ شاه آمدۀ
پیل بودی تو چرا مات زراه آمدۀ

برگ برگشته و تن خسته و بگسسته لگام
هوش خود باخته با حال تباه آمده

ایفرس قافله سالار تو کشتند مگر
که تو با قافلۀ آتش و آه آمدۀ

اندکی پیش تو را بال هما بر سر بود
چه شد آن سایه که اینجا بپناه آمدۀ

چونشد آنشاه و سپاهی که بمیدان بردی
که تو تنها همه بی شاه و سپاه آمدۀ

با رخ سرخ برفتی زیر ما تو کنون
چه خطا رفته که با روی سپاه آمدۀ

با همان شاه که بردی تو بمیدان بلا
بیگنه کشته عدو و تو گواه آمدۀ

شه ما را مگر افکندۀ ای اسب بخاک
عذر جویان ز پی عفو گناه آمدۀ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۳ - زبان حال از قول جناب سکینه علیها سلام بذوالجناح
گوهر بعدی:بخش ۱۵ - آمدن اهلبیت بمصرع شهدا و زبانحال از قول جذاب زینب بحضرت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.