۲۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱

ریزند خون من آخر خوبان بعربده جوئی
نی نیست جای شکایت کاین است رسم نکوئی

ای داده دل بجدائی تا کی قرین جفائی
سوی صفا نگرانی راه وفا نپوئی

خواهم که بخت مساعد یاری کند بدو چیزم
یا ساده با لب جامی یا باده با لب جوئی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.