۲۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴

در خواب بکف داشتم این طرۀ پرتاب
ایکاش که بیدار نمیگشتم از ایخواب

آنطرّۀ مشگین تو با سنبل عطشان
وانلعل می آگین تو با غنچۀ سیراب

از سنبل عطشان تو سیراب دل از خون
ور غنچۀ سیراب تو عطشان لب احباب

آبم از سر برگذشت ایساربان محمل بدار
ترسم از اشگم فروماند شتر را پی در آب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.